جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1276
جستجوی چهره پشت چهره: روزنزوایگ و نیچه در حال اقبال به سوی الهیات زنانه
نویسنده:
Sharon Mar Adams
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این مطالعه با خواندن ستاره رستگاری فرانتس روزنزوایگ و چنین گفت زرتشت اثر فریدریش نیچه به گونه‌ای آغاز می‌شود که شواهدی را برای آنچه من الهی زنانه می‌نامم ارائه می‌کند. در خواندن ستاره در برابر زرتشت به بررسی این موضوع می پردازم که چگونه روزنزوایگ به نظر می رسد که نیچه را به عنوان نمادی از "تفکر جدید روزنزوایگ" می ستاید، روزنزوایگ در نهایت متوجه می شود که نیچه کوتاهی می کند، (یا به عبارت دیگر، روزنزوایگ با انتقاد از نیچه در پیشنهاد ریشه های بت پرستانه خود از نیچه جلوگیری می کند. از رسیدن به وحی). من پیشنهاد می‌کنم متون نیچه نشان‌دهنده نوعی از الهام الهی است، اما این الهام از خدای پدر توحید مردانه نیست، بلکه از خدای مادری است که در تاریخ و فلسفه غرب نهفته است. از طریق همین دفاع نیچه در برابر روزنزوایگ است که من شروع به بیان یک الهی پنهان زنانه می کنم. من از طریق خوانش دقیق زرتشت نیچه به همراه قطعاتی از Ecce Homo و اراده به قدرت از نیچه در برابر نقد روزنزوایگ دفاع می کنم. من همچنین به متنی اشاره می‌کنم که هم در ستاره و هم در زرتشت پنهان است، فاوست گوته. از طریق خوانش زرتشت نیچه که مفاهیمی از الوهیت زنانه را در فاوست گوته مجسم می کند، رویکرد پیچیده تری به الوهیت زنانه ارائه می کنم. همانطور که پیشنهاد می‌کنم کلید دفاع من از نیچه عبارت است از بازیابی یک «مونث الهی» در نوشته‌های او، اهمیت آن را در نویسنده بزرگ دیگری که معاصر نیچه و روزنزوایگ بود، مطرح می‌کنم: لو آندریاس-سالومه. آندریاس-سالومه که توسط برخی به عنوان "مادر روانکاوی" شناخته می شود، چیزهای زیادی در توسعه یک الهیات زنانه ارائه می دهد که از متون روزنزوایگ و نیچه سرچشمه می گیرد و به نوشته های فیلسوفان روانکاوان فرانسوی جولیا کریستوا، لوس ایریگارای و هلن سیکس ادامه می دهد. به طور خلاصه، من پایه‌ای را برای توسعه فلسفه دین فمینیستی از متون روزنزوایگ و نیچه در ادامه نوشته‌های آندریاس-سالومه، با استفاده از نظریه‌پردازان سنت روانکاوی فرانسوی برای حرکت به سمت فلسفه دین فمینیستی معاصر که شامل الهیات زنانه است، می‌سازم. من با پیشنهاد برخی کاربردهای عملی این فلسفه دین فمینیستی به پایان می‌رسم که ممکن است در حوزه گفتگوی بین مذهبی و همچنین در فلسفه فمینیستی به طور کلی مفید باشد.
کنایه، بی گناهی و اسطوره: ارتدوکس غیرسنتی داگلاس سی مکینتاش [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Gayle Gudger Grubbs
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این مطالعه با استفاده از مفاهیم کنایه، معصومیت و اسطوره، رابطه داگلاس کلاید مکینتاش را با زمانی که در آن زندگی می کرد، تحلیل می کند. نویسنده با به کارگیری این مفاهیم، ​​چهار حرکت مهمی را که مکینتاش برای شکستن ایده آلیسم فلسفی انجام داد، شناسایی می کند. نویسنده به بررسی رابطه مکینتاش با الهیات لیبرال ریچلیانی مسن تر، و توسعه نئوارتدوکسی توسط شاگردانش H. Richard و Reinhold Niebuhr می پردازد. این رشته ییل از نئوارتدوکسی مربوط به «تاریخ‌گرایی جدید» است که توسط ویلیام دین توصیف شده است. نویسنده ارتباط کار مکینتاش را با تاریخ گرایی جدید در حال توسعه از جمله نئوپراگماتیسم در فلسفه، تجربه گرایی رادیکال، فرار آمریکایی ها از معرفت شناسی، و نقش عذرخواهی در گفت و گوی بین مذهبی را بررسی می کند. رشته الهیات تجربی مکینتاش ییل به عنوان نقد مهمی از موضع تاریخ گرایی جدید ظاهر می شود. مکینتاش در واکنش به بحران اجتماعی، فکری و دینی مدرنیته به سمت بازیابی عینیت گرایی در الهیات حرکت کرد، تلاش کرد تا استدلال های معذرت خواهی برای وجود خدا و معقول بودن باور دینی را احیا کند، و از روش رادیکال در الهیات برای تعریف و دفاع استفاده کرد. جوهره ای از مسیحیت است، و از تاکتیک عذرخواهی آنسلمی برای کنار گذاشتن مسیح برای اثبات ضرورت او برای نجات انسان استفاده کرد. استفاده او از روش رادیکال ریچلیان در الهیات باعث ایجاد تفاوت هایی در محتوای الهیات مکینتاش و ریچل شد. نویسنده همچنین نقدهایی را که اچ ریچارد و راینهولد نیبور علیه مکینتاش وارد کردند، تحلیل می کند. هشت دلیل برای کسوف الهیات تجربی مکینتاش در تحقیقات ارائه شده است.
غیر از دانای کل: تفسیر و دفاع از رد مفهوم استدلال محدود ارسطو توسط کانت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nathan R. Colaner
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : اگرچه دانایی واقعی انسان غیرقابل تصور است، اما مشخص نیست که محدودیت در اندیشه به چه معناست. یکی از کمک های مهم کانت به معرفت شناسی، بازتعریف او از حدود اندیشه بود. زمانی که شهود انسانی و پذیرا و شهود خلاقی را که موجودی نامتناهی خواهد داشت، در مقابل هم قرار می‌دهد، در این مورد صریح است. مهم این است که قضاوت و استدلال فقط برای ذهنی لازم است که ابتدا از طریق حس تحت تأثیر یک شیء قرار می گیرد، که برای موجودی با شهود خلاق صدق نمی کند، زیرا این نوع شهود، عین خود را ایجاد می کند. این بدان معناست که عقل خدای کانت از نظر نوع از عقل انسانی متمایز است، زیرا قضاوت و استدلال اساساً فعالیت های محدودی هستند (یا آنچه من «غیر دانای کل» می نامم). آنها در حال حاضر شواهدی از یک شناخت محدود و انسانی هستند. در مقابل، ارسطو استدلال می کند که شناخت انسان - فراتر از ظرفیتش برای گفتمان - قادر به تأمل است. همانطور که خواهیم دید، ارسطو استدلال می کند که تفکر الهی است، و بنابراین یک عقل محدود می تواند بسته به کیفیت زندگی متفکرانه فرد، کم و بیش شبیه به یک عقل دانای کل شود. در این اثر، من می‌خواهم 1) ثابت کنم که کانت و ارسطو مفاهیم ناسازگاری از نادانی دارند، 2) تعهدات معرفت‌شناختی را که انگیزه مواضع رقیب آنها در مورد غیرعلم مطلق است، ردیابی کنیم، 3) نشان دهم که دیدگاه‌های خاص آنها در مورد مشروعیت مابعدالطبیعه قضاوتها تفسیرهای خاص آنها از نادانی را پیش فرض می گیرند و 4) استدلال می کنند که کانت تحلیل برتری از نادانی ارائه می دهد.
از آگاهی تا زندگی: پدیدارشناسی و پدیده دینی در هوسرل، هایدگر و کی یر کگور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Gregory P Floyd
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در پایان نامه خود قصد دارم اصول اولیه تلاش هایدگر برای پدیدارشناسی دین را در دوره های 1920 و 1921 او در مورد سنت پل و سنت آگوستین بازسازی کنم. به منظور درک پارامترها و مخاطرات آن پروژه، من آن را جزئی از پدیدارشناسی هوسرلی و نیز گرایش های گسترده تر آلمانی در فلسفه، الهیات و تاریخ ادیان «علمی» [Wissenschaftliche] می دانم. معیار موفقیت هایدگر، روایت او از «اشاره‌های رسمی» است، که تلاش می‌کند تا بیانی تأمل‌آمیز (یعنی فلسفی) از زندگی را بدون امتیاز دادن به یک دیدگاه نظری خاص ارائه دهد. این تلاش او را به درک مجدد پدیدارشناسی به مثابه هرمنوتیک زندگی واقعی و تغییر تأکید خود از پدیدارشناسی آگاهی دینی به پدیدارشناسی زندگی دینی سوق می دهد. آنچه این گزارش را متمایز می کند، تمرکز آن بر ماهیت «انگیزه» یا «تعیین شده» معنا از زندگی است. پس از بازسازی و تشریح روایت هایدگر، به یک گرایش مشکل‌ساز به سمت رسمی‌سازی بیش از حد توجه می‌کنم که منحصراً بر حس اجرا (Volzugsinn) به قیمت معنای محتوا (Gehaltsinn) تمرکز می‌کند. من از کی یرکگور، که هایدگر در این برهه از زمان با دقت می خواند، کمک می گیرم تا نشان دهم چرا تمرکز بر ماهیت تطبیقی ​​معنا مستلزم نادیده گرفتن محتوای آن نیست. من با ارائه راه‌هایی به پایان می‌رسم که یک نسخه اصلاح‌شده از فلسفه دین رسماً نشان‌دهنده هایدگر ممکن است امروز برای ما مفید باشد.
دگرگونی خدا: دین و فرهنگ در رمان پسا داروینی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Bettie Weaver Roberts
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : دگرگونی خدا همانطور که در ادبیات بریتانیای ویکتوریای متاخر ایجاد می‌شود، یک حرکت دوگانه همزمان را در بر می‌گیرد: اول، آن می‌کوشد تعالی خدا را که پیشا رمانتیک‌ها فرض می‌کردند، نشان دهد و بی‌اعتبار کند، استعلایی که هیلیس میلر استدلال می‌کند که به اوج خود می‌رسد. دوره ویکتوریا؛ به طور همزمان، یک ماندگاری را در بر می گیرد که اگرچه به پویایی جنبش رمانتیک وابسته است، اما به طور قابل توجهی فراتر از محدودیت های رمانتیک حرکت می کند. این ماندگاری، نیرویی در اعماق طبیعت و درون انسانیت فردی و جمعی، خود را در پویایی های پساداروینی مانند «مبارزه برای زندگی» داروین و «اراده قدرت» نیچه نشان می دهد. از آنجا که این انرژی‌های پسا داروینی با رمانتیک‌ها ساختاری مشابه با مطلق ایده‌آلیستی دارند، و از آنجا که پایه زیست‌شناختی آن‌ها را بر خلاف رمانتیک‌ها قادر می‌سازد تا به طور قابل اعتمادی امور فیزیکی، عاطفی و ارادی را با امر معرفت‌شناختی متحد کنند، با موفقیت دوباره در یک شبه می‌پیوندند. کلیت مونیستیک آنچه دکارت تفکیک کرده بود. جورج الیوت شورش خود علیه پدر را بر اساس رد قبلی خود از خدای مسیحی که در ابتدا به او احترام می‌گذارد، الگو می‌کند، اما در نهایت آن را ناکافی می‌داند، و این شورش از نوشته‌های شخصی او برای اطلاع‌رسانی متن میدلمارچ منشعب می‌شود. توماس هاردی که هم در دین و هم در جامعه سکولار به دنبال جایگزینی پساداروینی برای تعالی فراطبیعت گرایی از یک سو و ورطه الحاد از سوی دیگر است، جزئیات اعتراضات خود را به آنچه که آنجل کلر «الهیات دینی رستگارانه غیرقابل دفاع» می نامد، در سرتاسر جهان جستجو می کند. تس از d'Urber-villes. از نظر هنری جیمز، مذهب از نظر روانی با کشش درونی تأثیر پدرش مرتبط است. با این حال، اصرار جیمزیان به "هرچه می توانید زندگی کنید" به حرفه رمان نویسی او کمک می کند و به موفقیت مگی ورور کمک می کند، که در "کاسه طلایی" از پویایی پساداروین برای غلبه بر تعالیات متنی استفاده می کند و از طریق اشتیاق و ادراک، اجزای جدا شده را از هم جدا می کند. توسط عقل گرایی دکارتی
مشاهده "میل" از طریق اپتیک اخلاقی: مطالعه تطبیقی دای ژن و لویناس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Fei Lan
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پروژه تحقیقاتی، متفکر کنفوسیوسی دای ژن (1724-1777) و متفکر یهودی امانوئل لویناس (1906-1995) گفتمان های فلسفی میل را از منظری تطبیقی ​​بررسی می کند. ابتدا، من به دای ژن و لویناس به طور جداگانه هر یک در زمینه های فلسفی خود نگاه می کنم، در حالی که خوانش هایم را با ساختاری موازی که بر استراتژی هرمنوتیکی متمرکز است برای بررسی ایده های آنها از میل در چشم انداز بزرگتر رابطه انسانی با متعالی، چارچوب می دهم. سپس، تحقیق من به تحلیلی انتقادی از چندین موضوع جالب منتهی می‌شود که در خوانش‌های تفسیری من از این دو متفکر در رابطه با تعالی و درون‌گرایی و رابطه خود-دیگری به دست آمده است. از نظر روش شناختی، مطالعه من ترکیبی از تحلیل متنی دقیق، تأمل فلسفی و حساسیت تاریخی است. شاید بخواهیم بگوییم که در واقع هیچ همبستگی با میل لویناسی در فلسفه دای ژن وجود ندارد. تصور دای ژن از میل شاید به مفهوم نیاز لویناس نزدیکتر باشد. با این حال، نابرابری صورت‌بندی‌های مفهومی آن‌ها ما را از تشخیص نگرانی اخلاقی مشترک آن‌ها برای گروه دیگر، گروه ضعیف، حاشیه‌نشین و محروم جامعه باز نمی‌دارد، که زمینه را برای مقایسه گفت‌وگویانه بین این دو متفکر فراهم می‌کند. از این پس، نوشته‌های من به درک درک آنها از میل به عنوان بیان تلاش انسان برای چیزی که فراتر از خودشان است، به عنوان یک تعریف مجدد از هستی یا ذات نوع بشر در ارتباط با امر متعالی است که در تفکر اخلاقی هر دو فیلسوف چنین است. به درک همدلانه و مراقبت از دیگری، به ویژه غریبه، بیوه، یتیم، جوان، ضعیف و امثال آن ترجمه شده است. از طریق مطالعه تطبیقی ​​ایده های دو متفکر در مورد میل، من می خواهم استدلال کنم که "میل" که در سنت های فلسفی کنفوسیوسی و غربی به آسانی به سمت خودپرستی و گرایش غریزی انسان سوق داده می شود، می تواند در آن واحد نیروی محرکه ای باشد. ما را به سوی دیگری فراتر از خودمان و یک خلاقیت اخلاقی واقعی برای تولید وجود اخلاقی از وجود مادی باز کنیم.
علل و علیت در شبه دیونیسیوس آرئوپاگیتی و علوم طبیعی مدرن [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicholas Carlo DiDonato
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پروژه تغییرات در درک علیت را از دوران پیشامدرن به دوره مدرن اولیه نشان می دهد، با تمرکز بر یک تفسیر پیشامدرن از علیت به عنوان نماینده دوره نوافلاطونی، تفسیر شبه دیونیسیوس آرئوپاگیت، و مقایسه این دیدگاه با چندین متفکر مدرن اولیه، به ویژه. ، آیزاک نیوتن، رنه دکارت، جان لاک، توماس هابز و فرانسیس بیکن. از نظر دیونیسیوس، علیت صوری و نهایی بر علیت کارآمد و مادی برتری متافیزیکی دارد. در مقابل، با شروع در اوایل دوره مدرن، علیت کارآمد، حسی که توصیف می کند چگونه یک شی شکل خاص به دست می آورد، از نظر متافیزیکی برتر دیده می شود. دلایل اصلی تاریخی و فلسفی برای این تغییر در برتری درک شده، تأیید تمایز کیفیت اولیه و ثانویه، و رد اشکال و غایت‌شناسی است. تمایز کیفیت اولیه و ثانویه اجازه می دهد تا واقعیت به طور کامل اندازه گیری شود، و در نتیجه رویکردهای کیفی اضافی را به واقعیت ارائه می دهد، مانند علیت رسمی. به همین ترتیب، رد اشکال و غایت شناسی، علیت صوری را بی معنا می کند. پس از این بررسی اجمالی تاریخی، از این فرضیه فلسفی مبنی بر اینکه درک پیشامدرن دیونوسیوس از علیت برای کسانی که می خواهند از نیهیلیسم اجتناب کنند قابل دفاع است دفاع می شود: مفاهیم صرفاً علمی علیت هیچ وسیله ای برای ارائه چیستی، قابل فهم بودن یا تعیین بودن جهان در قالبی منطقی قابل دفاع ندارند. شیوه، و بنابراین، هنگامی که تحت فشار قرار گیرد، یک دیدگاه صرفاً علمی از جهان بدون چیستی، قابل فهم بودن و تعیین است، که، بنا به تعریف، به نیهیلیسم می انجامد. در مقابل، جهانی با عللی غیر از علل صرفاً علمی، به‌ویژه، جهانی با علیت صوری (و نهایی) مانند عالم دیونوسیوس، امکان چیستی، فهم‌پذیری و تعین را فراهم می‌آورد و در نتیجه از نیهیلیسم فرار می‌کند، زیرا چیستی مستلزم فرم است، قابل فهم بودن مستلزم فرم و است. غایت شناسی، و تعین مستلزم غایت شناسی است (که به نوبه خود مکمل فرم است). همانطور که بحث شد، علم به مطالعه جهان صیرورت می پردازد و بنابراین نمی تواند زمینه های جهان هستی را (که متعلق به متافیزیک است) فراهم کند. زندگی در دنیایی از تبدیل شدن خالص بدون وجود داشتن یک جهان بینی نیهیلیستی است. نتیجه از این نتیجه گیری معنای مهمی می گیرد: رویکرد پیشامدرن احیای ضروری فلسفه طبیعی را دعوت می کند، زیرا جهان تبدیل شدن گسترده تر از آن چیزی است که علم مدرن تصدیق می کند
بازاندیشی درباره شر با ژاک دریدا [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nathan Robert Loewen
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : مسئله شر نقطه شروع بسیار خوبی برای افشای رابطه ژاک دریدا و فلسفه دین است. تاکنون چنین رویکردی توسط هیچ تحقیقی در مورد اندیشه دریدا (1930-2004) انجام نشده است. این مطالعه نشان می‌دهد که چگونه مضامین محوری در آثار دریدا می‌توانند راه‌های جدیدی را در برخورد با این مشکل باز کنند. در سال 1987، دیوید اوکانر اذعان کرد که گفتمان مورد استفاده در فلسفه دین انگلیسی-آمریکایی در مورد مسئله شر به بن بست رسیده است و در سال 1998 آتش بس بین فلسفه و خداباوری را در این مورد پیشنهاد کرد. همه اینها قبلاً در سال 1978 توسط هنری دومری فیلسوف فرانسوی مشاهده و پیشنهاد شده بود. تحلیل کار دریدا ارائه شده در این مطالعه به هیچ وجه راه حل گمشده را ارائه نمی دهد. از سوی دیگر، چالش‌های دریدا با فلسفه غرب را نیز می‌توان چالش‌های اساسی ناشی از خود ساختار شر دانست که نتیجه آن این است که نه تنها خداباوری مورد نقد قرار می‌گیرد، بلکه استدلال‌هایی علیه آن نیز مورد نقد قرار می‌گیرد. مسئله شر و رد اعتبار خداباوری در فلسفه دین به ویژه از سوی رویکردهای «منطقی» (پیک 1963)، «بدیهی» (رو 1979)، و «احتمالی» (دریپر 1989)، فصل دوم تا ششم مفاهیم اساسی توسعه یافته توسط دریدا را ارائه می کند و توضیح می دهد که چگونه این مفاهیم دیدگاه های اصلی در مورد مسئله شر ارائه شده در فصل اول را به چالش می کشند. فصل هفتم و آخر نیز تمام اصالت اندیشه دریدا در مورد تئودیسه و مسئله شر را نشان می دهد. شر نقطه عزیمت بسیار خوبی برای بررسی رابطه بین آثار ژاک دریدا و فلسفه دین است. تا کنون هیچ مطالعه منتشر شده ای در مورد دریدا (1930-2004) به این موضوع توجه نشده است. این مطالعه توضیح می‌دهد که چگونه مضامین محوری در نوشته‌های دریدا می‌توانند رویکردهای جدیدی را به مسئله شر بگشایند. در سال 1987، دیوید اوکانر متوجه شد که گفتمان فلسفه دین انگلیسی-آمریکایی در مورد مسئله شر به بن بست رسیده است. در سال 1998، اوکانر در مورد این موضوع آرامش بین فلسفه و خداباوری را اعلام کرد. این را فیلسوف فرانسوی هنری دومری در سال 1968 قبلاً توضیح داده است. جذابیت در نوشته های دریدا کلید اصلی گمشده را برای این وضعیت فراهم نمی کند. با این حال، چالش‌هایی که دریدا برای فلسفه غرب مطرح می‌کند، ممکن است به عنوان چالش‌های اساسی در ساختار خود شر نیز تلقی شوند. نتیجه نه تنها خداباوری را به چالش می کشد. همچنین استدلال های ضد خداباوری را از بین می برد. فصل اول این مطالعه بحث در مورد شر را در فلسفه دین به عنوان چالش هایی برای اعتبار خداباوری بررسی می کند. اینها استدلال های منطقی (Pike 1963)، شواهدی (Rowe 1979) و احتمالاتی (Draper 1989) از شر هستند.
تخیل، اعمال مذهبی، و دگرگونی های جهان: سوفیا، هایدگر، و یاکوب بومه راه به سوی مسیح [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Mark Allen Peckler
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به عنوان یک اثر بورسیه اصلی در زمینه مطالعات دینی و روانشناسی (RPS) ارائه شده است. من از طریق حفظ هرمنوتیکی کتاب راه به سوی مسیح یعقوب بومه در «مکالمه» با آثار منتخب مارتین هایدگر، پرسش از رابطه تخیل با عمل مذهبی را بازیابی می‌کنم، با توجه به پتانسیل‌های دگرگونی‌های جهان که از طریق این رابطه آشکار می‌شود، به منظور ایجاد یک رابطه جدید. گزینه هرمنوتیکی برای میدان RPS در مورد این سوال مهم. این گزینه هرمنوتیک جدید به گونه‌ای توسعه یافته است که از سازگاری خرابکارانه با هرمنوتیک روانکاوانه - کوینی حوزه ما - اطمینان حاصل کند و در عین حال امکان‌های رادیکال خاصی برای تفسیر در مورد تخیل، میل، اعمال مذهبی و دگرگونی‌های جهان را باز کند. در طول توسعه پایان نامه، مسائل مربوط به سنت های باطنی غرب - به ویژه الهیات مسیحی - توبه، گناه، مرگ، تولد جدید، استعفا (Gelasenheit)، تفکر، و برخورد رادیکال با سوفیا برای بررسی مطرح می شود. علاوه بر این، این پایان نامه هرمنوتیک خود را از جهت گیری هدایتگر یک هستی شناسی تضعیف کننده توسعه می دهد که راهی را برای "بازگشت دین" در گفتمان هرمنوتیک پست مدرن، همانطور که توسط جیانی واتیمو بیان شد، باز می کند.
چه عرفان‌ها یی می‌آیند: تشکیل اتحادیه‌های کامل‌تر از پراگماتیسم تا پسا انسان‌گرایی
نویسنده:
Chad Pevateaux
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در آغاز قرن بیستم، پس از جنگ داخلی آمریکا، اما قبل از جنگ‌های جهانی، ویلیام جیمز و دیگران از حکمت سنت‌های دینی جهان، به‌ویژه «زبان‌های عرفانی ناگفته» استفاده کردند تا مقوله مدرن عرفان را بسازند. بخشی برای ایجاد یک هسته مشترک که مردم تقسیم شده به امید تشکیل یک اتحادیه کامل تر هم از نظر مذهبی و هم از نظر سیاسی، حول آن جمع شوند. بیش از صد سال بعد، نظریه پردازان پست مدرن به ناآگاهی در قلب ارزشمندترین دانش ما از خود و جهانمان به عنوان منبعی روی می آورند تا تهدیدی برای کمک به تلاش های ما برای احترام به دیگران. پایان نامه من چنین تخصیص های اخیر ناگفته های باستانی را مورد بررسی قرار می دهد، اما فراتر از صرفاً زبانی و منطقی است و از طریق مقایسه آنچه که من شیوه های عرفانی و دنیوی لغو می نامم، مانند مشارکت عملگرایانه جیمز در یک جهان کثرت گرا، به تجزیه و تحلیل تجسم و جا افتاده می پردازد (فصل 1). تجسم ارتدکس و هترودکس، شرقی و غربی ارتعاشات کیهانی از عرفان باستان، از طریق الهیات عرفانی مسیحی، تا شعر آلن گینزبرگ (فصل 2). اشتیاق به معنای زندگی بیشتر در دینداری آمریکایی آفریقایی تبار که توسط هاوارد تورمن، لنگستون هیوز و سوجورنر تروث ارائه شده است (فصل 3). و نظریه پردازی دموکراتیک از فمینیست ها تا پستانسان گرایان (فصل 4). با برخوردهای خلاقانه متفکران ظاهراً متفاوت که با این وجود پویایی های مشابهی در پذیرش اعمال «معنوی اما نه مذهبی» دارند، من در پی آن هستم که بحث های عرفانی را از طریق توسعه منابع برای درک و تغییر پویایی ستم مانند جنسیت، نژاد، طبقه، گونه ها به جلو ببرم. و دیگر مسائل مربوط به تفاوت تجسم یافته است. با استفاده از ژاک دریدا به‌عنوان چهره‌ای پل، من با آنچه که من آن را نادرست خواندن زبانی از ساختارشکنی می‌نامم مقابله می‌کنم تا از مشارکت آگاهانه‌تر در یک حالت تجسم یافته تجربه یک آسیب‌پذیری مولد که کاملاً جهانی است، دفاع کنم. با درک مجدد، تناهی تجسم یافته ممکن است منابعی را برای ارتقای عدالت با متحد شدن حول نوع دیگری از هسته مشترک فراهم کند - هسته مشترک بدون هسته مشترک. بنابراین، نامعین بودن ممکن است به معنای جرأت ناشناختن خود و دیگران از طریق مشارکت در رازی فراتر از تقسیم‌بندی‌های واضح باشد - ذاتی و متعالی، مادی و غیر مادی، مرد و زن، انسان و حیوان.
  • تعداد رکورد ها : 1276